بچه های خدایی |
ئو می ایستی در برابر او که مثل هیچ کس نیست. . . در برابر حضور سبزی که تو را به خویش میخواند. . . قامت می بندی برای دیدار. ونیت می کنی برای گفتگو. . . دستهای خواهش را بالا میبری ودر نور باران حقیقت به خاک می افتی. . .ودر او گم میشوی تا خود را بیابی برایم بگو چگونه خود را پیدا میکنی. . . از نیاز نماز برایم بگو واز ناگفته هایی که برای او داری. . . [ یکشنبه 90/10/4 ] [ 3:54 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
*
امکانات وب بازدید امروز: 40 بازدید دیروز: 142 کل بازدیدها: 554132
آخرین مطالب
لینک های مفید
*
آرشیو مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |